-------- { ✿❀✿ } --------
════════════════
دیده در هجر تو شرمندهی احسانم کرد
بس که شبها گهرِ اشک به دامانم کرد
عاشقان ، دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهی آن جمع ، پریشانم کرد
تا که ویران شدم ، آمد به کفم گنج مراد
خانهی سیلِ غمآباد که ویرانم کرد
شمّهای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُکحوصله ، رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدَر سوخت که از گفته پشیمانم کرد ...
دیده در هجر تو شرمندهی احسانم کرد
بس که شبها گهرِ اشک به دامانم کرد
عاشقان ، دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهی آن جمع ، پریشانم کرد
تا که ویران شدم ، آمد به کفم گنج مراد
خانهی سیلِ غمآباد که ویرانم کرد
شمّهای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُکحوصله ، رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدَر سوخت که از گفته پشیمانم کرد ...
❖ #شاطر_عباس_صبوحی
ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد ...